[فعل]

to herald

/hˈɛɹəld/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قاصد چیزی بودن خبر از چیزی دادن، منادی چیزی بودن

[اسم]

herald

/hˈɛɹəld/
قابل شمارش

2 جارچی منادی، قاصد

معادل ها در دیکشنری فارسی: منادی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان