Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پنهان کردن
2 . پنهان شدن
3 . بروز ندادن (احساسات)
4 . پوست حیوانات
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to hide
/hɑɪd/
فعل گذرا
[گذشته: hid]
[گذشته: hid]
[گذشته کامل: hidden]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پنهان کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استتار کردن
پنهان کردن
پوست
نهفتن
مخفی کردن
قایم کردن
مترادف و متضاد
bury
conceal
secrete
expose
flaunt
to hide somebody/something
کسی/چیزی را پنهان کردن
1. I hid the money under the bed.
1. من آن پول را زیر تخت پنهان کردم.
2. She used to hide her diary under her pillow.
2. او، در گذشته [قبلاً]، دفترچه خاطراتش را زیر بالشش پنهان میکرد.
to hide somebody/something from something
کسی/چیزی را از چیزی پنهان کردن
They hid me from the police in their attic.
آنها من را از دست پلیس در اتاق زیرشیروانی خودشان پنهان کردند.
2
پنهان شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پنهان شدن
مخفی شدن
قایم شدن
مترادف و متضاد
conceal
hide out
secrete
remain visible
1.I hid behind the door.
1. پشت درب پنهان شدم.
3
بروز ندادن (احساسات)
نشان ندادن
to hide something
چیزی را بروز ندادن
She struggled to hide her disappointment.
او تلاش کرد تا ناامیدیاش را بروز ندهد.
[اسم]
hide
/hɑɪd/
قابل شمارش
4
پوست حیوانات
چرم
1.boots made from buffalo hide
1. چکمههای ساخته شده از پوست بوفالو
تصاویر
کلمات نزدیک
hidden agenda
hidden
hicks
hickory
hick
hide away
hide one's head in the sand
hide-and-seek
hide-out
hideaway
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان