[فعل]

to hide

/hɑɪd/
فعل گذرا
[گذشته: hid] [گذشته: hid] [گذشته کامل: hidden]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پنهان کردن

مترادف و متضاد bury conceal secrete expose flaunt
to hide somebody/something
کسی/چیزی را پنهان کردن
  • 1. I hid the money under the bed.
    1. من آن پول را زیر تخت پنهان کردم.
  • 2. She used to hide her diary under her pillow.
    2. او، در گذشته [قبلاً]، دفترچه خاطراتش را زیر بالشش پنهان می‌کرد.
to hide somebody/something from something
کسی/چیزی را از چیزی پنهان کردن
  • They hid me from the police in their attic.
    آنها من را از دست پلیس در اتاق زیرشیروانی خودشان پنهان کردند.

2 پنهان شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پنهان شدن مخفی شدن قایم شدن
مترادف و متضاد conceal hide out secrete remain visible
  • 1.I hid behind the door.
    1. پشت درب پنهان شدم.

3 بروز ندادن (احساسات) نشان ندادن

to hide something
چیزی را بروز ندادن
  • She struggled to hide her disappointment.
    او تلاش کرد تا ناامیدی‌اش را بروز ندهد.
[اسم]

hide

/hɑɪd/
قابل شمارش

4 پوست حیوانات چرم

  • 1.boots made from buffalo hide
    1. چکمه‌های ساخته شده از پوست بوفالو
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان