Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . هایلایت کردن (مو)
2 . برجسته کردن
3 . بخش جالب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to highlight
/ˈhaɪlaɪt/
فعل گذرا
[گذشته: highlighted]
[گذشته: highlighted]
[گذشته کامل: highlighted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
هایلایت کردن (مو)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مش کردن مو
to highlight one's hair
موی خود را هایلایت کردن
I want to highlight my hair.
من میخواهم موهایم را هایلایت کنم.
2
برجسته کردن
مورد تأکید قرار دادن، مشخص کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برجسته کردن
مترادف و متضاد
emphasize
to highlight something
چیزی را موردتأکید قرار دادن [مشخص کردن]
1. The manual highlights basic operation of the videotape player.
1. آن کتابچه راهنما، عملکرد اصلی این دستگاه پخش ویدئو را برجسته کردهاست [مشخص کردهاست].
2. The report highlighted the need for better inner-city schools.
2. این گزارش، نیاز به مدارس درونشهری [مدارس مرکز شهر] بهتر را موردتأکید قرار داد.
[اسم]
highlight
/ˈhaɪlaɪt/
قابل شمارش
3
بخش جالب
نقطه عطف، اوج
1.The boat trip was one of the highlights of our vacation.
1. سفر با قایق، یکی از بخشهای جالب تعطیلات ما بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
highlands
highlander
highland fling
highland cattle
highland
highlighter
highlights
highly
highly educated
highly effective
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان