[فعل]

to hitch

/hˈɪtʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: hitched] [گذشته: hitched] [گذشته کامل: hitched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رایگان سفر کردن سواری رایگان گرفتن، ماشین گرفتن (کنار خیابان)

2 بالا زدن (لباس)

3 بالا بردن

4 بستن چیزی (با طناب)

to hitch something to something
چیزی را (با طناب) به چیزی بستن
  • She hitched the pony to the gate.
    او اسبچه را با طناب به دروازه بست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان