[فعل]

to hitchhike

/ˈhɪtʃ.hɑɪk/
فعل ناگذر
[گذشته: hitchhiked] [گذشته: hitchhiked] [گذشته کامل: hitchhiked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رایگان‌سواری کردن مفتی رفتن، مفتی سفر کردن

  • 1.We hitchhiked from Chicago to New Orleans.
    1. ما از "شیکاگو" تا "نیو اورلینز" را رایگان‌سواری کردیم [با ماشین مفتی رفتیم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان