Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . روی یک پا پریدن
2 . سوار شدن (وسایل نقلیه)
3 . پریدن
4 . پرش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to hop
/hɑp/
فعل ناگذر
[گذشته: hopped]
[گذشته: hopped]
[گذشته کامل: hopped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
روی یک پا پریدن
لیلی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لیلی کردن
1.He hopped along beside her.
1. او کنار او، روی یک پا پرید.
2.Kids were hopping over puddles.
2. بچهها داشتند از روی چالههای آب لیلی میکردند.
2
سوار شدن (وسایل نقلیه)
1.Hop in! I’ll give you a ride downtown.
1. سوار شو! تا مرکز شهر میرسانمت.
2.I hopped on the next bus.
2. سوار اتوبوس بعدی شدم.
3
پریدن
جهیدن
1.The frog hopped onto the stone.
1. (آن) قورباغه، روی سنگ پرید.
[اسم]
hop
/hɑp/
قابل شمارش
4
پرش
جهش
1.a short jump
1. پرشی کوتاه
تصاویر
کلمات نزدیک
hoover
hooter
hoot
hooray!
hooray
hop in
hop up
hope
hope you enjoy your stay in tehran.
hoped-for
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان