[فعل]

to hop

/hɑp/
فعل ناگذر
[گذشته: hopped] [گذشته: hopped] [گذشته کامل: hopped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روی یک پا پریدن لی‌لی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: لی‌لی کردن
  • 1.He hopped along beside her.
    1. او کنار او، روی یک پا پرید.
  • 2.Kids were hopping over puddles.
    2. بچه‌ها داشتند از روی چاله‌های آب لی‌لی می‌کردند.

2 سوار شدن (وسایل نقلیه)

  • 1.Hop in! I’ll give you a ride downtown.
    1. سوار شو! تا مرکز شهر می‌رسانمت.
  • 2.I hopped on the next bus.
    2. سوار اتوبوس بعدی شدم.

3 پریدن جهیدن

  • 1.The frog hopped onto the stone.
    1. (آن) قورباغه، روی سنگ پرید.
[اسم]

hop

/hɑp/
قابل شمارش

4 پرش جهش

  • 1.a short jump
    1. پرشی کوتاه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان