[فعل]

to howl

/haʊl/
فعل ناگذر
[گذشته: howled] [گذشته: howled] [گذشته کامل: howled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زوزه کشیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: زوزه کشیدن
  • 1.The dogs howled all night.
    1. آن سگ‌ها، تمام شب زوزه کشیدند.
  • 2.The wind howled around the house.
    2. باد، در [اطراف] خانه، زوزه می‌کشید.

2 ضجه زدن فریاد زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ضجه زدن
to howl in pain
از درد ضجه زدن

3 بلند‌بلند خندیدن با صدای بلند حرف زدن

  • 1.We howled with laughter.
    1. ما بلند‌بلند خندیدیم.
[اسم]

howl

/haʊl/
قابل شمارش

4 زوزه فریاد، ضجه

معادل ها در دیکشنری فارسی: زوزه ضجه عربده
  • 1.a howl of anguish
    1. ضجه‌ای از غم و اندوه
  • 2.He let out a howl of anger.
    2. او از خشم، فریاد کشید.
  • 3.the howl of a wolf
    3. زوزه یک گرگ
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان