[اسم]

husk

/hʌsk/
قابل شمارش

1 پوسته غلاف

معادل ها در دیکشنری فارسی: قشر
  • 1.Brown rice has not had the husks removed.
    1. برنج قهوه‌ای پوسته‌اش جدا نشده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان