[قید]

hypocritically

/ˌhɪpəˈkrɪtɪkəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ریاکارانه با ریاکاری

معادل ها در دیکشنری فارسی: ریاکارانه مزورانه
  • 1.Henry spent $2,500 on a new suit and then hypocritically accused me of spending too much on clothes.
    1. "هنری" برای یک کت و شلوار جدید، 2500 دلار هزینه کرد و سپس، ریاکارانه من را به بیش از حد هزینه کردن برای لباس متهم کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان