[اسم]

hypocrisy

/hɪˈpɑkrəsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ریاکاری تزویر، ریا

معادل ها در دیکشنری فارسی: تزویر دورویی ریا نفاق
مترادف و متضاد insincerity honesty
  • 1.her hypocrisy is apparent.
    1. ریاکاری او آشکار است.
  • 2.his target was the hypocrisy of urban life.
    2. هدف او ریاکاری زندگی شهری بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان