[صفت]

ignorant

/ˈɪgnərənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more ignorant] [حالت عالی: most ignorant]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نادان

معادل ها در دیکشنری فارسی: جاهل نادان ناآگاه
  • 1.He was told constantly that he was ignorant and stupid.
    1. پیوسته به او گفته می‌شد که او نادان و احمق است.

2 بی‌دانش ناآگاه، بی‌اطلاع

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌اطلاع
مترادف و متضاد unaware
  • 1.I’m very ignorant about computers.
    1. خیلی درباره رایانه، بی‌دانش هستم [هیچ سر رشته‌ای از رایانه ندارم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان