[قید]

in tears

/ɪn tɪrz/
غیرقابل مقایسه

1 گریه‌کنان

معادل ها در دیکشنری فارسی: اشک‌آلود اشکبار
  • 1.She left the room in tears.
    1. او گریه‌کنان اتاق را ترک کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان