[عبارت]

in vain

/ɪn veɪn/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیهوده بی‌نتیجه

معادل ها در دیکشنری فارسی: الکی به عبث مذبوحانه
  • 1.All our efforts were in vain.
    1. همه تلاش‌هایمان بی‌نتیجه بود.
  • 2.I tried in vain to sleep.
    2. من بیهوده سعی کردم بخوابم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان