[اسم]

incident

/ˈɪn.səd.ənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حادثه واقعه، پیشامد

  • 1.One particular incident sticks in my mind.
    1. یک حادثه بخصوص در ذهن من باقی مانده‌است.
  • 2.She reported the incident to the police.
    2. او حادثه را به پلیس گزارش داد.
a serious incident
حادثه‌ای جدی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان