[صفت]

inland

/ˈɪnˌlænd/
قابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دور از دریا مرکزی (در مرکز کشور)

  • 1.The federal capital of Brazil, Brasilia is inland.
    1. پایتخت برزیل، شهر "برازیلیا" دور از دریا است.
an inland lake
دریاچه‌ای مرکزی [دور از دریا]
[قید]

inland

/ˈɪnˌlænd/
غیرقابل مقایسه

2 به سمت مرکز کشور

  • 1.The town is a few miles inland.
    1. آن شهر، چندین مایل به سمت مرکز کشور است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان