[اسم]

irony

/ˈaɪrəni/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نکته طعنه‌آمیز نکته طعنه‌دار، نکته متناقض

مترادف و متضاد paradox
  • 1.It was one of life's ironies.
    1. آن، یکی از نکات متناقض زندگی بود.
  • 2.The irony is that when he finally got the job, he discovered he didn't like it.
    2. نکته طعنه‌آمیز این است که وقتی او بالاخره آن کار را گرفت، فهمید که آن را دوست ندارد.

2 کنایه طعنه

مترادف و متضاد sarcasm
  • 1.There was a note of irony in his voice.
    1. لحنی از کنایه در صدایش بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان