[اسم]

jacket

/ˈdʒækɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کت کاپشن، کت تک

معادل ها در دیکشنری فارسی: کت
  • 1.The keys are in my jacket pocket.
    1. کلیدها در جیب کتم هستند.
a leather/denim/linen ... jacket
یک کت چرم/جین/کتان و...
to wear a jacket
کت پوشیدن
  • Gene has to wear a jacket and tie to work.
    "جین" مجبور است سر کار کت و کراوات بپوشد.
کاربرد واژه jacket به معنای کت
واژه jacket به معنای "کت" به لباسی گفته می‌شود که روی لباسی دیگر پوشیده می‌شود و معمولا بالاتنه را می‌پوشاند، آستین دارد و جلوی آن با دکمه یا زیپ بسته می‌شود. مثلا:
"a leather jacket" (یک کت چرمی)

2 روکش جلد جلد کتاب

مترادف و متضاد dust jacket
  • 1.Slip the art book into its jacket so it won't get dirty.
    1. کتاب هنری را داخل روکش جلد بگذار تا کثیف نشود.
کاربرد واژه jacket به معنای روکش جلد
واژه jacket به معنای روکش شل و کاغذی است که معمولا رویش طرحی هم دارد و بر روی جلد اصلی کتاب‌ها پیچیده شده است. این جلد می‌تواند در بیاید و دوباره گذاشته شود. به این واژه dust jacket نیز می‌گویند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان