Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چاقوی جیبی
2 . به شکل هفت درآمدن (وسیله نقلیه دوکابینه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
jackknife
/ʤæknaɪf/
قابل شمارش
[جمع: jackknives]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چاقوی جیبی
چاقوی تاشو
مترادف و متضاد
pocketknife
1.He killed his girlfriend with a jackknife.
1. او دوست دخترش را با (یک) چاقوی جیبی کشت.
[فعل]
to jackknife
/ʤæknaɪf/
فعل ناگذر
[گذشته: jackknifed]
[گذشته: jackknifed]
[گذشته کامل: jackknifed]
صرف فعل
2
به شکل هفت درآمدن (وسیله نقلیه دوکابینه)
خم شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
jackie
jackfruit
jacket potato
jacket
jackdaw
jackpot
jackrabbit
jacks
jackson
jacob
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان