Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دندانهدار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
jagged
/ʤægd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: jaggeder]
[حالت عالی: jaggedest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دندانهدار
ناهموار، ناصاف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مضرس
مترادف و متضاد
barbed
spiky
smooth
1.Being reckless, Rudy didn't watch out for the jagged steel.
1. "رودی" از روی بیاحتیاطی، حواسش به آن فلز دندانهدار نبود.
2.It's an enormous job to smooth the jagged edge of a fence.
2. صاف کردن لبه دندانهدار یک حصار، کار بسیار دشواری است.
3.Leslie's hair was so jagged it was scarcely possible to tell that it had just been cut.
3. موهای "لزلی" آنقدر ناصاف است که بهسختی ممکن است بگویی که بهتازگی اصلاح شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
jaded
jade green
jade
jacuzzi
jacqueline
jagged peak
jaguar
jail
jailbird
jailbreak
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان