[فعل]

to jeopardize

/ˈʤɛpərˌdaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: jeopardized] [گذشته: jeopardized] [گذشته کامل: jeopardized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به خطر انداختن

معادل ها در دیکشنری فارسی: به خطر انداختن به مخاطره انداختن
formal
مترادف و متضاد damage endanger threaten safeguard
  • 1.He would never do anything to jeopardize his career.
    1. او هیچوقت کاری نمی‌کند که شغلش را به خطر بیندازد.
  • 2.Soldiers jeopardize their lives in war.
    2. سربازان جان خود را در جنگ به خطر می‌اندازند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان