[فعل]

to jostle

/ˈdʒɑːsl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: jostled] [گذشته: jostled] [گذشته کامل: jostled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تنه زدن هل دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تنه زدن
مترادف و متضاد shove
  • 1.People were jostling, arguing and complaining.
    1. مردم تنه می زدند، بحث می کردند و شکایت می کردند.
  • 2.The president was jostled by angry demonstrators.
    2. رئیس جمهور توسط معترضین خشمگین هل داده شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان