[اسم]

judo

/ˈdʒuːdoʊ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جودو (ورزش رزمی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: جودو
  • 1.He does judo.
    1. او جودو کار می‌کند.
  • 2.She's a black belt in judo.
    2. او کمربند سیاه جودو دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان