Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کایاک
2 . کایاکرانی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
kayak
/ˈkaɪæk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کایاک
قایق پارویی اسکیموها
1.a modern kayak
1. یک کایاک جدید
[فعل]
to kayak
/ˈkaɪæk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: kayaked]
[گذشته: kayaked]
[گذشته کامل: kayaked]
صرف فعل
2
کایاکرانی کردن
1.this place is ideal for kayaking.
1. این مکان برای کایاکرانی ایده آل است.
تصاویر
کلمات نزدیک
kay
katy
katrina
katie
kathy
kaymak
kazoo
keats
kebab
keel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان