[اسم]

keyhole

/ˈkiˌhoʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سوراخ کلید (قفل)

معادل ها در دیکشنری فارسی: سوراخ کلید
  • 1.My key broke in the keyhole.
    1. کلیدم در سوراخ کلید شکست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان