Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سوراخ کلید (قفل)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
keyhole
/ˈkiˌhoʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سوراخ کلید (قفل)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سوراخ کلید
1.My key broke in the keyhole.
1. کلیدم در سوراخ کلید شکست.
تصاویر
کلمات نزدیک
keyed up
keychain
keyboardist
keyboarder
keyboard
keyhole surgery
keylogger
keynote
keynote speech
keypad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان