Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قاطعانه شکست دادن
2 . کتک زدن
3 . موفق بودن
4 . عالی بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to kick ass
/kˈɪk ˈæs/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: kicked ass]
[گذشته: kicked ass]
[گذشته کامل: kicked ass]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قاطعانه شکست دادن
قاطعانه برنده شدن
culturally sensitive
informal
1."Did you win?" "We didn't just win, we kicked ass."
1. «برنده شدید؟» «ما فقط برنده نشدیم، ما قاطعانه برنده شدیم.»
to kick someone's ass
کسی را قاطعانه شکست دادن
We weren't prepared for that game, and the other team kicked our asses.
برای آن بازی آماده نبودیم و تیم دیگر ما را قاطعانه شکست داد.
2
کتک زدن
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
beat up
to kick someone's ass
کسی را کتک زدن
I'll kick your ass if I ever see you talking to my girlfriend again.
کتکت میزنم اگر دوباره ببینم که داری با دوست دختر من حرف میزنی.
3
موفق بودن
موثر بودن
culturally sensitive
informal
1.This new strategy is really kicking ass.
1. این راهبرد جدید واقعاً موثر است.
4
عالی بودن
تحسینبرانگیز بودن
culturally sensitive
informal
1.That movie kicked ass! All movies should be like that!
1. آن فیلم عالی بود! همه فیلمها باید مانند آن باشند!
تصاویر
کلمات نزدیک
it will be ass
in a pig's ass
have ass in a crack
load down
live up to
look around for
kick-ass
kiss ass
lardass
lose out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان