[اسم]

knocker

/ˈnɑːkər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کوبه (در)

معادل ها در دیکشنری فارسی: کوبه
مترادف و متضاد door knocker
  • 1.She walked up to the door and banged the knocker once.
    1. او به سمت در رفت و کوبه در را یک بار کوبید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان