Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . روی ران پا
2 . دور (دو و میدانی و ...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
lap
/læp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روی ران پا
روی پا، دامان، دامن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دامان
دامن
1.The boy was sitting on his mom’s lap.
1. آن پسر، روی (ران) پای مادرش نشسته بود.
2
دور (دو و میدانی و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دور
1.There are three more laps to go in the race.
1. سه دور دیگر از مسابقه باقی مانده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
laotian
laos
lanternfish
lantern
lantana
lap up
laparoscopy
lapdog
lapel
lapel mike
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان