[اسم]

lap

/læp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روی ران پا روی پا، دامان، دامن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دامان دامن
  • 1.The boy was sitting on his mom’s lap.
    1. آن پسر، روی (ران) پای مادرش نشسته بود.

2 دور (دو و میدانی و ...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: دور
  • 1.There are three more laps to go in the race.
    1. سه دور دیگر از مسابقه باقی مانده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان