[جمله]

lay the finger on someone

/leɪ ðə ˈfɪŋgər ɑn ˈsʌmˌwʌn/

1 انگشت اتهام به سمت کسی گرفتن

مترادف و متضاد put the finger on someone
  • 1.Tom laid the finger on John, and he is really mad.
    1. "تام" انگشت اتهام را به سمت "جان" گرفت و او الان بسیار عصبانی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان