Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تنبیه کردن (فیزیکی یا کلامی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to lay into
/leɪ ˈɪntu/
فعل گذرا
[گذشته: laid into]
[گذشته: laid into]
[گذشته کامل: laid into]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تنبیه کردن (فیزیکی یا کلامی)
informal
to lay into somebody/something
کسی/چیزی را تنبیه کردن
His parents really laid into him for wasting so much money.
پدر و مادرش او را بهخاطر هدر دادن آن همه پول واقعاً تنبیه کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
lay in
lay figure
lay down
lay aside
lay
lay off
lay out
lay up
layer
layer cake
کلمات نزدیک
launch into
ream ass
laugh off
put ass on the line
latch onto
rolling on the floor laughing ass off
scientific wild-ass guess
laze about
laze around
smart-ass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان