Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تنبلی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
laziness
/ˈleɪ.zi.nəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تنبلی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تنبلی
disapproving
1.I stayed where I was out of laziness.
1. من از روی تنبلی، همانجایی که بودم ماندم.
2.The only thing stopping me from getting to the gym is laziness.
2. تنها چیزی که مانع رفتن من به باشگاه میشود، تنبلی است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
lazily
laze
layette
layer cake
layer
lazy
lea
lead
lead by the nose
lead off
کلمات نزدیک
lazily
laze away
laze
layover
layout
lazy
lazybones
lazy eye
lazy susan
lazyass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان