[صفت]

lazy

/ˈleɪ.zi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: lazier] [حالت عالی: laziest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تنبل

معادل ها در دیکشنری فارسی: تنبل
مترادف و متضاد idle indolent sluggish active energetic industrious
  • 1.If you weren’t so lazy we could start fixing up the house.
    1. اگر آنقدر تنبل نبودی، می‌توانستیم تعمیر کردن خانه را شروع کنیم.
  • 2.These kids are just too lazy to walk to school!
    2. این بچه‌ها خیلی برای پیاده به مدرسه رفتن تنبل هستند!

2 آهسته رخوت‌انگیز

a lazy breeze
نسیمی آهسته
a lazy morning
صبحی رخوت‌انگیز
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان