Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شرح دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to limn
/lɪm/
فعل گذرا
[گذشته: limned]
[گذشته: limned]
[گذشته کامل: limned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شرح دادن
کشیدن (نقاشی، عکس و ...)
مترادف و متضاد
depict
describe
draw
1.She limns a gentler world in her novels.
1. او دنیایی آرام تر را در رمان هایش شرح می دهد.
2.The artist had limned this painting several years earlier.
2. آن هنرمند این نقاشی را چندین سال قبل کشیده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
limitless
limiting
limited liability company
limited edition
limited company
limo
limousine
limp
limp as a noodle
limpet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان