Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قتل
2 . انحلال (شرکت و ...)
3 . نقدینهسازی (دارایی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
liquidation
/ˌlɪkwɪˈdeɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قتل
مترادف و متضاد
killing
1.Danny was tricked into blaming a friend for the liquidation of his sister's husband.
1. "دنی" فریب خورد و یک دوست را مقصر قتل شوهر خواهرش دانست.
2
انحلال (شرکت و ...)
تسویه (بدهی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انحلال
3
نقدینهسازی (دارایی)
تصاویر
کلمات نزدیک
liquidated
liquidate
liquid fuel
liquid assets
liquid
liquidator
liquidity
liquidize
liquidizer
liquor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان