Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تولهها (سگ)
2 . زباله
3 . آشغال ریختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
litter
/ˈlɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تولهها (سگ)
1.a litter of puppies
1. توله سگها
2
زباله
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زباله
مترادف و متضاد
rubbish
1.The streets were full of litter.
1. خیابانها پر از زباله بودند.
[فعل]
to litter
/ˈlɪtər/
فعل ناگذر
[گذشته: littered]
[گذشته: littered]
[گذشته کامل: littered]
صرف فعل
3
آشغال ریختن
(با زباله و ...) کثیف کردن
1.fines for littering
1. جرایم آشغال ریختن
تصاویر
کلمات نزدیک
litre
litotes
litmus paper
litmus
litigious
litter bin
little
little black book
little by little
little finger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان