[صفت]

long-sighted

/ˌlɔːŋ ˈsaɪtɪd/
غیرقابل مقایسه

1 دوربین (چشم)

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوربین
مترادف و متضاد far-sighted
  • 1.She’s long-sighted and needs glasses to read.
    1. (چشم‌های) او دوربین است و برای خواندن نیاز به عینک دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان