[اسم]

longevity

/lɑːnˈdʒevəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عمر طولانی طول عمر، دیرپایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: طول عمر
  • 1.He prides himself on the longevity of the company.
    1. او به خاطر دیرپایی شرکت به خود افتخار می کند.
  • 2.We wish you both health and longevity.
    2. ما برای هر دوی شما سلامت و طول عمر آرزومندیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان