[فعل]

to loosen

/ˈlusən/
فعل گذرا
[گذشته: loosened] [گذشته: loosened] [گذشته کامل: loosened]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شل کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: شل کردن
مترادف و متضاد tighten
  • 1.Can you loosen this knot? It’s too tight.
    1. می‌توانید این گره را شل کنید؟ خیلی سفت است.

2 شل شدن

  • 1.The screws have loosened.
    1. پیچ‌ها شل شده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان