[فعل]

to loot

/luːt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: looted] [گذشته: looted] [گذشته کامل: looted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غارت کردن به تاراج بردن، چپاول کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: به یغما بردن غارت کردن
  • 1.More than 20 ships were looted.
    1. بیش از 20 کشتی غارت شدند.
  • 2.The invaders rampaged through the streets, looting and killing.
    2. متجاوزان در خیابان وحشی‌گری کردند، غارت کردند و آدم کشتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان