[فعل]

to lurk

/lɜrk/
فعل ناگذر
[گذشته: lurked] [گذشته: lurked] [گذشته کامل: lurked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کمین کردن خف کردن

  • 1.I thought I saw someone lurking behind the trees.
    1. فکر کردم کسی را دیدم که پشت آن درختان کمین کرده‌است [فکر کردم کسی پشت آن درختان کمین کرده‌است].

2 گفتگو در چت‌روم‌ها را خواندن در تالار گفتگو بدون عضو بودن (مخفیانه) نظر خواندن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان