[عبارت]

make a promise

/meɪk ə ˈprɑməs/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قول دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: عهد بستن
  • 1.I made a promise to my mother that I’d look after Dad.
    1. من به مادرم قول دادم که از پدرم مراقبت کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان