Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از چیزی سر در آوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
make head or tail of something
/meɪk hɛd ɔr teɪl ʌv ˈsʌmθɪŋ/
1
از چیزی سر در آوردن
ته و توی چیزی را در آوردن
مترادف و متضاد
find in
understand
1.I was unable to make heads or tails of our company's plans to restructure our department.
1. من نتوانستم از برنامههای شرکت برای نوسازی کردن بخش ما سر در بیاورم.
تصاویر
کلمات نزدیک
make headlines
make hay while the sun is shining.
make goo-goo eyes at someone
make generalizations about
make fun of
make headway
make it
make it clear
make it in
make it up with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان