Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مالاریا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
malaria
/məˈleriə/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مالاریا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تب نوبه
مالاریا
1.An increasing number of malaria cases are reported each year.
1. تعداد روبهافزایش موردهای ابتلا به مالاریا هر ساله گزارش میشود.
2.Malaria is transmitted by mosquitoes.
2. مالاریا توسط پشه منتقل میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
malapropism
malaise
malady
maladroit
maladministration
malawi
malay
malayalam
malaysia
malcolm
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان