[اسم]

manufacturing

/ˌmænjuˈfæktʃərɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تولیدی تولید

معادل ها در دیکشنری فارسی: تولیدی
  • 1.food manufacturing
    1. تولید مواد غذایی
  • 2.Many jobs in manufacturing were lost during the recession.
    2. شغل‌های تولیدی بسیاری طی رکود اقتصادی
  • 3.The company has established its first manufacturing base in Europe.
    3. شرکت اولین پایگاه تولیدی خود را در اروپا تاسیس کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان