[اسم]

masonry

/ˈmeɪsənri/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سازه بنایی بنایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بنایی
  • 1.He acquired a knowledge of carpentry and masonry.
    1. او دانش نجاری و بنایی کسب کرد.
  • 2.She was injured by falling masonry.
    2. او به وسیله یک سازه بنایی در حال سقوط آسیب دید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان