Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سازه بنایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
masonry
/ˈmeɪsənri/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سازه بنایی
بنایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بنایی
1.He acquired a knowledge of carpentry and masonry.
1. او دانش نجاری و بنایی کسب کرد.
2.She was injured by falling masonry.
2. او به وسیله یک سازه بنایی در حال سقوط آسیب دید.
تصاویر
کلمات نزدیک
mason
masochistic
masochist
masochism
masked
masque
masquerade
mass
mass construction
mass grave
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان