Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیمانه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to measure out
/ˈmɛʒər aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: measured out]
[گذشته: measured out]
[گذشته کامل: measured out]
صرف فعل
1
پیمانه کردن
دقیق اندازهگیری کردن
to measure something out
چیزی را پیمانه کردن
1. He measured out a cup of milk and added it to the mixture.
1. او یک پیمانه شیر پیمانه کرد و آن را به مخلوط اضافه کرد.
2. Measure out 250 grams of flour and sift it into a large mixing bowl.
2. 250 گرم آرد را پیمانه کنید و در یک کاسه بزرگ الک کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
match up
make it up to
lose out
lardass
kiss ass
measure up
give a rat's ass
mill around
mind out
piece of ass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان