Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سازوکار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
mechanism
/ˈmɛkəˌnɪzəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سازوکار
مکانیزم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سازوکار
مکانیسم
مترادف و متضاد
apparatus
procedure
process
system
1.The mechanism for collecting taxes needs revising.
1. سازوکار جمعآوری مالیات نیاز به بازبینی دارد.
2.These automatic cameras have a special focusing mechanism.
2. این دوربینهای اتوماتیک مکانیزم فوکوس مخصوصی دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
mechanics
mechanically
mechanical pencil
mechanical engineer
mechanical
mechanization
mechanize
mechanized
medal
medalist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان