Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تهدید
2 . آدم یا چیز مزاحم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
menace
/ˈmɛnəs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تهدید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تهدید
formal
مترادف و متضاد
danger
ominousness
threat
1.lrv's lack of respect made him a menace to his parents.
1. کمبود (حس) احترام "ایرو" او را برای والدینش تبدیل به یک تهدید کرده بود.
2.Sergeant Foy's raw language was an obvious menace to the reputation of the entire police department.
2. زبان رُک گروهبان "فوی" تهدیدی آشکار برای آبروی تمام اداره پلیس بود.
3.The torrents of rain were a menace to the farmers' crops.
3. بارشهای سیلآسای باران برای محصولات کشاورزان تهدید محسوب میشد.
2
آدم یا چیز مزاحم
آدم یا چیز دردسرساز
تصاویر
کلمات نزدیک
men's room
memory stick
memory loss
memory bank
memory
menacing
menacingly
menagerie
mend
mendacious
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان