Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مزیت
2 . سزاوار بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
merit
/ˈmɛrət/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مزیت
سود، شایستگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استحقاق
حسن
منقبت
فضل
لیاقت
formal
مترادف و متضاد
benefit
goodness
strength
value
worth
inferiority
1.I can't see any merit in your proposal.
1. من هیچ مزیتی در پیشنهاد شما نمیبینم.
2.My brother was promoted because of merit, not because of friendship.
2. برادرم به خاطر شایستگی ترفیع گرفت، نه به خاطر دوستی.
3.There is little merit in lying to those you love.
3. سود اندکی در دروغ گفتن به آنهایی که دوست داری وجود دارد.
[فعل]
to merit
/ˈmɛrət/
فعل ناگذر
[گذشته: merited]
[گذشته: merited]
[گذشته کامل: merited]
صرف فعل
2
سزاوار بودن
شایسته بودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سزاوار بودن
formal
مترادف و متضاد
deserve
earn
1.This suggestion merits further discussion.
1. این پیشنهاد سزاوار بحث بیشتر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
meristem
meringue
meridian
merger
merge
meritocracy
meritorious
merlin
mermaid
merrily
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان