[صفت]

methodical

/məˈθɑdəkəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more methodical] [حالت عالی: most methodical]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روشمند اصولی، با قاعده، منظم و مرتب

معادل ها در دیکشنری فارسی: اصولی روش‌مند باقاعده
  • 1.a methodical approach to the evaluation of computer systems.
    1. رویکردی روشمند برای ارزیابی سیستم‌های رایانه‌ای.
  • 2.Paul is a methodical worker.
    2. «پال» کارگری منظم و مرتب است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان