Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . روشمند
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
methodical
/məˈθɑdəkəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more methodical]
[حالت عالی: most methodical]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روشمند
اصولی، با قاعده، منظم و مرتب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اصولی
روشمند
باقاعده
1.a methodical approach to the evaluation of computer systems.
1. رویکردی روشمند برای ارزیابی سیستمهای رایانهای.
2.Paul is a methodical worker.
2. «پال» کارگری منظم و مرتب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
method acting
method
methi
methane
methamphetamine
methodically
methodism
methodist
methodological
methodology
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان