Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شیر
2 . دوشیدن
3 . سوءاستفاده کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
milk
/mɪlk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شیر
شیرده
شیری
to drink milk
شیر نوشیدن
Drinking milk keeps your bones strong.
نوشیدن شیر استخوانهای شما را قوی میکند.
milk bottle/glass
یک شیشه/لیوان شیر
cow's/goat's... milk
شیر گاو/بز و...
توضیحاتی در رابطه با اسم milk
به مایعی سفید رنگ گفته میشود که سرشار از پروتئین و چربی است. این مایع توسط پستاندارانی (ماده) چون گاو، گوسفند و بز و ... تولید میشود. مثال:
"cow's milk" (شیر گاو)
[فعل]
to milk
/mɪlk/
فعل گذرا
[گذشته: milked]
[گذشته: milked]
[گذشته کامل: milked]
صرف فعل
2
دوشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوشیدن
شیر دوشیدن
to milk a cow/goat...
گاو/بز و... دوشیدن
The farmer milked his cows.
(آن) کشاورز گاوهایش را دوشید.
3
سوءاستفاده کردن
بهرهکشی کردن، تلکه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوشیدن
disapproving
1.She's milked a small fortune from the company over the years.
1. او در طول سالها ثروت اندکی از شرکت تلکه کردهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
militia
militate
military service
military police
military parade
milk chocolate
milk float
milk of human kindness
milk of magnesia
milk pudding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان