[اسم]

milk

/mɪlk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شیر

معادل ها در دیکشنری فارسی: شیر شیرده شیری
to drink milk
شیر نوشیدن
  • Drinking milk keeps your bones strong.
    نوشیدن شیر استخوان‌های شما را قوی می‌کند.
milk bottle/glass
یک شیشه/لیوان شیر
cow's/goat's... milk
شیر گاو/بز و...
توضیحاتی در رابطه با اسم milk
به مایعی سفید رنگ گفته می‌شود که سرشار از پروتئین و چربی است. این مایع توسط پستاندارانی (ماده) چون گاو، گوسفند و بز و ... تولید می‌شود. مثال:
"cow's milk" (شیر گاو)
[فعل]

to milk

/mɪlk/
فعل گذرا
[گذشته: milked] [گذشته: milked] [گذشته کامل: milked]

2 دوشیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوشیدن شیر دوشیدن
to milk a cow/goat...
گاو/بز و... دوشیدن
  • The farmer milked his cows.
    (آن) کشاورز گاوهایش را دوشید.

3 سوءاستفاده کردن بهره‌کشی کردن، تلکه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوشیدن
disapproving
  • 1.She's milked a small fortune from the company over the years.
    1. او در طول سال‌ها ثروت اندکی از شرکت تلکه کرده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان